................

من بودم ، تو و یک عالمه حرف


و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد

 

کاش بودی و می فهمیدی

 

وقت دلتنگی

 

یک آه

 

چقدر وزن دارد


***


فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد

فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد

فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت:

"راحت شدم ..."

***


شبیه آن مسجد بین راهی تنهایم

هرکسی هم که می آید، می شکند

هم نمازش را

هم دلم را

و می رود


***

آنقــدر مــــرا سرد کـــرد

از خــــودش

از عشـــق

کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن

یــــخ بستــه ام!

آهــــای

روی احســاســم پــا نگذاریــد

لیـــز می خوریــد


***


هی فلانی

دیگرهوای برگرداندنت راندارم
هرجاکه دلت می خواهدبرو!
فقط وقتی دوباره هوای من به سرت زد
آنقدرآسمان دلت بگیردکه باهزارشب گریه چشمانت بازهم
"آرام نگیری"

داریم به سالگرد افتتاح وبلاگم نزدیک می شیم

شما یادتون نمیاد

.

.

.

یکسال پیش

.

.

.

بیست و پنج مرداد

این وبلاگ بدنیا اومد

!

حالا این وبلاگ رو همه میشناسن

همه ی افرادی که من میخواستم بشناسنش

!

ولی من هنوز

.

.

.

تنهام

...

....

.....

این یه سال کلی آدم اومدن تو قلبمو زود جیم شدن به قلبای غریبه ها

خوشبخت باشن

من نفرین بلد نیستم

بلدم...ولی بی اثره

پس فقط واسه همه آرزوی خوشبختی می کنم


راستی دارم یه وبلاگ دیگه هم میسازم

لطفا تو نظراتون اسم پیشنهاد بدین :)